امروز ظهر که میخواستم اتاقم را در هتلی در استانبول تحویل دهم و برای جلسه ای خارج شوم، به رسم عادت این چند ساله که عمده وقتم به مطالعه و مکالمه عربی می گذرد، به اشتباه و به جای انگلیسی با متصدی هتل به عربی حال و احوال کردم. معضله ای که دائما با آن مواجه می شوم…

طرف که جوانی تکیده و سبزه رویی بود همان طور که از سیگارش کام می گرفت لبخندی زد و به لهجه شامی پاسخ داد. به طور طبیعی و با توجه به تجارب سابق متوجه شدم که طرف سوری است و حکما از خیل چند میلیون آواره سوری ساکن در این کشور.

ابتدا تصور می کرد باید عراقی باشم، پاسپورتم را که تحویل می داد متوجه شد که ایرانیم.
لبخندی زد و خواست کمی بنشینیم و گپ بزنیم. با این که عجله داشتم، دعوتش را قبول کردم و ده دقیقه ای را گپ زدیم.
به طور معین همچون بسیاری دیگر از اهل سنت منتقد شدید ایران بود و ایران را اشغالگر می دانست و دشمن. اما معتقد بود که دشمنی ایرانی ها هزار مرتبه به دوستی سعودی ها شرف دارد.
می گفت ایرانی ها در دوستی و دشمنی شان صداقت دارند و وفا؛
و سعودی ها حتی در دوستی شان نفاق و تفرعن و تکبر. 

بیشتر


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها