دربهار سال 1381 در منزل ما یک جلسه با حضور آقایان خاتمی، خوئینیها و نبوی برگزار شد. آقای نبوی[نایب رئیس مجلس ششم] در آن جلسه گفت: عده ای می گویند باید موضوع نظارت استصوابی راحل کنیم و باید درخواست رفراندوم کنیم و البته نگفت عقیده من هم هست. هر سه نفر ما با دلائل مختلف مخالفت کردیم. من گفتم راهش این است که برویم برای اصلاح قانون انتخابات لایحه بنویسیم و ببریم مجلس و قطعا شورای نگهبان رد می کند که با تاکید مجلس لایحه به مجمع تشخیص میرود.
بعد من به عنوان رئیس مجلس مصاحبه میکنم و بعد آقای خاتمی در این خصوص اظهارنظر کند و بعد خدمت رهبری میرویم و از ایشان کمک میخواهیم با رئیس مجمع، که در اینگونه موارد که همیشه ما را کمک کرده است، رایزنی می کنیم و یک نتیجه حاصل میشود و یک چیز وسطی به دست میآید، نه شورای نگهبان مبسوط الاختیار می شود و نه. بر اساس نظر جمعی هر تصمیمی بخواهد بگیرد.
چندماهی گذشت و خبری نشد بعد یک دفعه شنیدیم لایحه یکی دیگر زائیده و معروف به لایحه دوقلو شد و لایحه اختیارات رئیس جمهور هم به آن اضافه شده است که در لایحه ابتدایی اختیارات، بخصوص در بخش مجلس، قابل دفاع نبود. اصلا من آن موقع که آن را خواندم تعجب کردم.
حتی آقای خوئینیها می گفتند که اگر این لایحه تصویب شود، رئیس جمهور بعد از حزب شما نباشد چه خواهد شد؟ [اگر تصویب می شد] واقعا امروز (منظور سال 1387 و زمان دولت نژآد است)چه میکردیم؟ خب باید بدانیم این موضوع رفراندوم کجا تصویب شده، کجا نوشته شده؟ داستان عجیبی است.
درباره این سایت